قسم به شب و روز

بنامش در پناهش

شب و روز و حالتهای مختلف ان تاثیر زیادی در زندگی بشر دارند که در مطالب گذشته تا حدودی به انها اشاره شد.

هر زمان از طول شبانه روزی فایده مخصوص به خود دارد,

برای نشان دادن اهمیت زمان های مختلف شب و روز است که خداوند متعال به هر یک از انها جداگانه

و در قسمتهای مختلف قرآن قسم یاد نموده است.

نمونه هایی از آیات در مورد شب

1)"والیل اذ ادبر"قسم به شب هنگامی که پشت میکند.آیه 33 سوره مدثر

این قسم به مجموعه شب نیست بلکه به هنگامیست که از نیمه میگذرد.

2)"والیل اذا عسعس"قسم به شب هنگامی که تاریکی ان کمرنگ میشود."آیه 17 سوره تکویر

این قسم هم به کل شب نیست بلکه به نزدیکیهای اذان صبح است که هوا رو به روشنایی میرود و به طلوع فجر صادق نزدیک میشویم.

3)"والیل اذا یغشی"قسم به شب هنگامی که جهان را میپوشاند.آیه 1 سوره لیل

باز هم قسمت خاصی از شب مد نظر است و ان اوائل شب است.

و اما نمونه هایی از آیات در مورد روز:

1)"واصبح اذا اسفر"قسم به صبح وقتی که کاملا روشن شود.آیه 34 سوره مدثر

منظور هنگام طلوع افتاب است

2)"والصبح اذا تنفس"قسم به صبح هنگامی که تنفس میکند.آیه 18 سوره تکویر

اشاره به آغاز و ابتدای صبح

3)"وانهار اذا تجلی"قسم به زمانی که روز کاملا ً تجلی میکند.آیه 2 سوره لیل

منظور نزدیکیهای ظهر است.

این دقت در قسم های قران بیهوده نیست .

درباره بهره هایی که از شبانه روز میبریم بصورت کلی نکته های زیادی خواندید

و این قسمها می اموزد که نه تنها کل شب و کل روز نشانه ایست

برای ذهنهای اگاه بلکه هر حالت از شب و هر حالت از روز جداگانه در خود حرفها برای گفتن دارند.

تا که چشم باز کند و چه ببیند و چه بفهمد.

شب و روز خدا

 

بنامش در پناهش

شب وقتی تاریکی بر روشنایی غلبه میابد بسیاری از دیدنیها از مقابل دیدگان ناپدید میشوند و در هنگام روز که روشنایی عالم تاب خورشید دوردستها را هم روشن میکند همه نادیدنیها محسوس میگردند اما در این میان این چشمان ضعیف ومکانیسم نیازمند به نور ان است که باعث میشود روز خیلی چیزها قابل دیدن باشد و شب خیلی چیزها قابل ندیدن اما خداوند در ایه 10 سوره رعد میفرمایند:

"سواءٌ منکم من اسرّ القول ومن جهر به و من هومستخف بالّیل و ساربٌ بالّنهار"

از شما هر که سخن اهسته بگوید و یا آنرا بلند کند, و هر که در شب نهان حرکت کند و یا در روز روشن(در علم خدا)بی تفاوت است.

برای خدا شب و روز فرقی نمیکند چون اوست کسی که هم شب را افرید هم روز را هم انسان را هم کائنات را.چطور افریننده چیزی میتواند از خواص افریده خودش تاثیر بگیرد؟

این ماییم که در عالم نیاز وبا حوائج جسم دست و پنجه نرم میکنیم تا شاید گوهری از صدف سرشت بیرون بکشیم و اشکار کنیم .

این ماییم که برحسب نیازمان تاریکی و روشنایی برایمان تدبیر شده ورنهنه شب برای خدا تاریک است و نه روز برای جل و جلاله روشن.

او میبیند انچه در تاریکی نهانش میکنیم و انچه در روز اشکار میگردانیم.ورای جان ما در حیطه بررسی اوست ,روز کجا؟شب کجا؟

تعقیب شب و روز

بنامش در پناهش

هم شب و هم روز ایات اشکاری هستند در مقابل دیدگان ما که بی وقفه جای یکی را دیگری میگیرد هیچ کدام بر دیگری سبقت نمیگیرند.

"لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلُّ فِی فَلَكِ

 یَسْبَحُونَ "سوره یس (36) آیه 40

اما به سرعت همدیگر را تعقیب میکنند.اگر کره زمین را در فضا در حال چرخش تصور کنید و خورشید را با کمی فاصله مجسم کنید.متوجه خواهید شد که همواره نصف کره زمین در قسمت رو به خورشید و هنگام روز و نصف دیگر آن در قسمت پشت به خورشید و تاریک, که شب است قرار دارد.در دو امتداد از قطب شمال به جنوب درست مرز بین شب و روز قابل تشخیص است در یک طرف که تاریکی وارد نور میشود و در سوی دیگر نور وارد تاریکی میگردد.و این اتفاق پیوسته ادامه دارد.در روی خط استوا این سرعت تعقیب شب و روز تقریبا 1669 کیلومتر در ساعت است.

خداوند درایه 45 سوره اعراف میفرمایند:

 

شب, روز را میپوشاند در حالیکه با سرعت زیادی انرا دنبال میکند.

دو روایت در مورد شب و روز

بنامش در پناهش

ابن عباس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم روایت کرده فرمود:"خدای تعالی نور آفتاب را هفتاد جزو قرار داد و نور ماه نیز همچنین انگاه از نور ماه شصت و نه جزو محو کرد و به افتاب داد اکنون نور افتاب یکصد و سی و نه جزو و نور ماه یک جزو است.

و صحابه از انحضرت روایت کرده اند فرمود:خداوند از نور عرش دو آفتاب بیافرید ولی در سابق علم او آن بود که نور یکی را محو کند تا ماه شود و اگر نور ماه بر حد افتاب رها میکرد مردم شب و روز را نمیشناختند و مزدوران نمیدانستند از چه وقت تا به چه وقت کار کنند و روزه دار نمیفهمید تا چه زمان روزه بدارد و زن نمیدانست چه مقدار عده نگاه دارد و مسلمانان وقت نماز و ...را نمیشناختند و وام دار نمیدانست حلول احل او چه وقت است و وقت زرع وحصاد و آسایش و طلب روزی را نمیدانستند.

این هر دو روایت رو در تفسیر جامع ذیل ایه 12 سوره اسراء خوندم که مناسب دیدم اینجا بیارم تا شما هم بخونید.

 

زمان

بنامش در پناهش

شب از راه میرسه و طی میشه ومیره و پشت سرش روز میاد و اونهم میره و جای خودشو به شب میده.شبانه روزهایی که میگذره شمارش معکوس روزها و شبهای عمر ماست که تند و تند میان و میرن و ما نمیدونیم کی شب میشه و کی صبح....کی این هفته تموم میشه و کی ماه به اولش میرسه و حتی کی سالها از پی سالها با سرعتی اعجاب اور سپری میشن و ما هیچ نمیدونیم کجای کاریم.اونقدر گیج شدیم و اونقدر توی بازیهای رنگارنگ زندگی گیر افتادیم که دیگه خیلی چیزها از دستمون در رفته یکی از مهمترین چیزها هم همین زمان هستش.خوب اینهمه عمر تا حالا گذروندیم اگه کلاه خودمونو قاضی کنیم و بشینیم و با خودمون رو راست باشیم توی این سالهایی که گذشتند چه کار خوبی کردیم که به چشم بیاد و به واسطه اون بگیم اره مام وقت رو بیخودی هدر نداریم.منظورم گرفتن خونه و جمع کردن پول و حساب بانکی و اینجور چیزها نیست ها.اینا که توی همین دنیا میمونن و همیشه با ما نیستن.تازه هزار و یک سوال از اینها خواهد شد و مو رو از ماست بیرون خواهند کشید.

منظورم یه کارایی هستش که با خودمون خواهند بود چیزهایی که فردای روز محشر بگیم خدایا هر چند عمر بیهوده گذشت اما خوب دست خالی هم نیستم و فلان کار بدرد بخور رو من کردم.کاری که بشه بهش بالید و دارایی حسابش کردید.نمیدونم...دارایی برای ما همین چند روز دنیاست و سفت بهش چسبیدیم و ول نمیکنیمش.اما نمیدونم چه چیزی میشه قرار داد توی کفه ترازویی که طرف دیگرش روزهای طی شده عمر ما توش هست طوری که حداقل یکی بشه و مساوی در بیاد.

واقعا انسان همیشه ضرر میده."ان الانسان لفی خسر"عصر/2

این گذشتن عمر و سپری شدن وقت هم یکی از فواید شب و روز محسوب میشه.بعد از تمام شدن یک روز و یک شب کره زمین درست سر خط قرا میگیره و دور تازه ای به گرد خودش شروع میکنه.و این چرخش سالیان سال هستش که ادامه دارد تا کنون و از حالا تا وقتی که فرمان جدیدی از خدا برسد به غیر از این.اگه همیشه روز بود و یا همیشه شب بود تشخیص زمان دشوار بود و شاید غیر ممکن.

اونوقت هفته و ماه و سال مشخص نبود و انگار همیشه کره زمین روی یک زمان قرار داشت .

زندگی واقعا خسته کننده و یکنواخت میشد و همه چیز کسل کننده بنظر میرسید.وقت هیچ چیزی رو نمیشد دقیق مشخص کرد و نظم همه چیز به هم میخورد.واقعا شب و روز یک نعمت عجیب و ناشناخته است .

"و جعلنا الیل و النهار ایتین فمحونا ایت الیل و جعلنا ایته النهار مبصره لتبتغوا فضلا من ربکم و لتعلموا عدد السنین و الحساب و کل شی ء فصلناه تفصیلا"اسراء/12

و ماشب و روز را دو آیت و نشانه قدرت خود قرار دادیم آنگاه از آیت شب ( و روشنی ماه)کاستیم و(خورشید) آیت روز را تابان ساختیم ت اشما در روز روزی حلال از فضل خدا طلب کنید و تا آنکه شمار سالها و شهور و ایام زمان و حساب اوقات را عموما بدانید و ما برای پند و صلاح بندگان هر چیزی را مفصل بیان کردیم.

شب و روز عاشورا

بنامش در پناهش

شاید شنیده باشی....نه....حتما شنیده ای وقتی تاسوعای سال 61 هجری شاه عشق ورزی به حضرت عباس فرمود که یک شب را از سپاه اشقیاء مهلت بگیر تا برای رضای پروردگار نماز بگزارم زیرا خدا میداند که نماز را از برای او وتلاوت کتاب او رابسیار دوست میدارم.

شب عاشورای ان سال شاهد راز و نیاز پاکترین مردمان بر روی زمین بود.شاهد نیایش عاشق ترین مرد تاریخ.ستاره ها ان شب مبهوت ستارگان درخشان زمین شده بودند و ماه نمیدانم ماه ان شب از شرم روی تابیدن داشت یا نقاب بر چهره کشیده بود وقتی عباس قمر بنی هاشم ارام از کنار خیمه ها رد میشد تا زنان و بچه ها اسوده بخوابند.

اسمان در ان شب و روز همه چیز را دیده است و هنوز به یاد دارد.زمزمه های عارفانه خیمه نشینهای کاروان نور را در واپسین شب مهلتشان وصحنه های روز عاشورا به هنگام واپسین نفسهایشان.آری اسمان خوب به خاطر دارد.وقتی روزش به رنگ سرخ شد و گویی خون میگریید برای مولایش.

اما معصوم قران ناطق است هم ان مهلت خواستن شبش برای خدا بود و راز و نیاز اخرین با او و هم روزش برای خدا بود که شمشیر از نیام کشید و به دعوت حق لبیک گفت.همه تعلقاتش را فدا کرد و عاقبت خود نیز فانی در خدا شد.آری او هم شب عبادت کرد و هم روز.

"ان الناشئه الیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا"مزمل/6

بهترین وسیله برای صفای نفس سخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است که خدا ان را پدید اورده.

"ان لک فی النهار سبحا طویلا"مزمل/7

و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت.

آیا تو تنهایی؟

بنامش در پناهش

شده تا حالا احساس تنهایی بکنی؟حس بکنی دورو برت شلوغه اما تو باز تنهایی.بعضی مواقع هر کاری هم بکنی این حس دست از سر تو بر نمیدارهنمیدونم شاید واقعا بشه گفت یک یک ما ادمهای تنها و تکی هستیم.دنیای هر کدوم از ما با دنیای دیگران فرق میکنه و هیچکس نمیتونه جای ما باشه.چون نمیتونه از این پنجره ای که دقیقا ما نگاه میکنیم به همه چیز نگاه کنه و شرایط و محیط وتجربیات و خیلی چیزهای دیگه ما با دیگران یه جورایی متفاوته.برای همینه که گاهی این تنهایی خودشو بروز میده و ما هیچ جوری نمیتونیم از این حس رها بشیم.

اما این فقط یه طرف ماجراست.یک روی سکه.طرف دیگر ماجرا اینه که ما اصلا تنها نیستیم.

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

انکه اورد مرا باز برد در وطنم

کسی اینجا هست در دنیای هر یک از ما ....نه در دوردستها بلکه همین نزدیکی.....خیلی نزدیک...نزدیک تر از نفسهایی که میکشیم....نزدیک تر از تپشهای قلبمان.....نزدیک تر از رگ گردنمان ....حتی نزدیک تز از خودمان به ما....همان مهربانی که در قلبت خانه ساخته"القلب حرم الله"

خداوند مهربان چون نوری تاریکی تنهایی تو را میشکافد ودنیای درون و بیرونت را نورافشانی میکند.حرفهایت را میشنود ودر کنارت میماند.هر کجا بروی باز در اغوش اویی.میتوانی از خودت فرار کنی؟میتوانی بدنت را از خودت بکنی و دور بیندازی؟گیرم که توانستی روحت را میخواهی چه کنی؟مگه خدا نگفته "نفخت فیه من روحی"مگه این روحت مال خودته؟میتونی اونم از خودت دور بیندازی؟اونوقت تویی دیگر وجود نخواهد داشت.تو همه اویی...تو همه اویی...بی او هیچی نیستی.اصلا وجود نداری.وجودت از اوست.وقتی تنهایی در قلب تو بیداد کرد بدانداری بیقراری میکنی که به او برسی.بیقراری میکنی که بیشتر و بیشتر او را در خودت بیابی.هر جزءوجود تو خواهان اوست وقتی این را دریغ کنی تنها میشوی.وقتی گم شده درونت را پیدا کردی اگر همه رهایت کردند تو هیچ تنها نیستی و من فاش میگویم اگر خدا را در خود پیداکنی همه عالم و ادم خواسته یا ناخواسته با تواند.سر تعظیم فرود می اورند در برابر تو ...چرا؟چون تو خلیفه خدایی در میان مخلوقاتش.

روزها وقتی در هیاهوی کر کننده روز خسته و گم میشوی...شبها که به سوی دامان ارامش واسایش شب پناه میبری تلاطم روح تو در نهایت ارامش خداست.خود را به اوبسپار تامطمئنت کند.ارامت کند.آرامش حقیقی در یکی شدن با معبود است.انهم وقتی عاشق باشد و معشوق باشد و اغیار نباشند.و تاریکی شب ...سکوت شب....فرصت خوبی است برای یکی شدن...خدا خودش دعوت کرده دیگه

"و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا"(انسان/26)

و مقداری از شب را برای خدا سجده کن و تسبیح خدا بگو در شبهای طولانی

شبها صفای دل و فراغت ادمها بیشتر از روزهاست برای همینه که عبادت شب هنگام دلچسب تره اما این باعث نمیشه که روزها از یاد خدا غافل باشیم.

"سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من انای الیل فسبح و اطراف النهار لعلک ترضی"(طی/130)

تسبیح خدا بگوی قبل از طلوع خورشید و بعد از غروب ان وساعاتی از شب تار و اطراف روز تا خوشنود شوی

پس میشه گفت که سومین فایده شب و روز عبادت و یاد خدا در دل شبها و روزها و هم در هنگام ارامش و هم در هنگام تلاش و کسب روزی است حتی اینطور میشود گفت که کوشش روزانه ادمها هر جایی و هر کاری اگر در جهت کسب روزی حلال باشه خودش عبادت بزرگیه چون موج میزنه از یاد خدا و فرمانبرداری از معشوق.همونطور که گاها خواب هم عبادت محسوب میشه وقتی با وضو به رختخواب رفته باشیم.

خواب و بیداری

بنامش در پناهش

از یک دیدگاه دیگر هم میتوان به نسبت میان مرگ و زندگی و شب و روز پی برد.خوابی که هر شب به سراغ ما می اید و ناخوداگاه ما را می رباید خود نوعی مرگ بحساب می اید.با این تفاوت که در مرگ تمام علاقه روح به بدن مادی از بین میرود ولی در خواب هنوز مقداری از این علاقه باقیست برای همین است که شبها در خواب بدن هنوز فعالیت ضعیفی دارد و علائم حیاتیش به کلی از بین نمیرود ولی در هنگام مرگ بدن سرد میشود و هیچ علامت حیاتی از خود نشان نمیدهد.پیامبر اکرم میفرمایند:"النوم اخ الموت"خواب برادر مرگ است.

و

امام باقرعليه السّلام مى فرمايد: "الموتُ هو النَّوم الّذى يَاتِيكم فى كلّ لَيلةٍ الاّ اِنّه طَويلٌ مدّته"محجّة البيضاء، ج 8، ص 255

. مرگ همان خوابى است كه هر شب به سراغ شما مى آيد، ليكن مدّتش طولانى است

 

 "الله يتوفی الانفس حين موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون"

زمر / 42

خداست انکه در وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و ان کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در خواب روحش را قبض میکند سپس ان را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه میدارد و ان را که نکرده به بدنش می فرستد تا وقت معین مرگ.در اینکار نیز ادله قدرت الهی برای متفکران پدیدار است.

و ما همانهایی هستیم که از مرگ میترسیم و هر شب انرا تجربه میکنیم وقادرنیستیم از امدن خواب جلوگیری کنیم همانطور که قادر نیستیم از فرارسیدن مرگ جلوگیری کنیم و تسلیم خواسته ای بالاتر از خواست خودمانیم.

و هر سحر که از خواب بیدار میشویم حیاتیست که از نو می یابیم و زندگی است که دوباره از سر میگیریم و فرصتی است که دگرباره در اختیار ما نهاده میشود.

وَ هُوَ الَّذِي‌ يَتَوَفَّیـ'كُم‌ بِالَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم‌ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَي‌'"

أَجَلٌ مُّسَمًّي‌ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم‌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ"

الانعام/60‌

و اوست ان خداییکه شما را در شب توفی میکند و به سوی خود میبرد و از همه کردار و افعال شما در روز مطلع است و بعد از توفی در خواب شما را در روز بر می انگیزد تا وقتی که ان هنگام اجل مسمی سر اید.سپس به سوی اوست بازگشت شما وسپس اگاه میسازد شما را به انچه انجام داده اید.

شب و روز و مرگ و زندگی

بنامش در پناهش

تا اینجا یکی از فوائد شب وروز بیان شد البته این چیزهایی که توی این وبلاگ میخوانید چیزهایی است که به فکر ناقص بنده رسیده و با کنار هم قراردادن شواهد و اطلاعات این مطالب استخراج شده تا شاید کمی باعث برانگیخته شدن حس فکر کردن خودم و خوانندگان محترم شود.به هر حال اگر کاستی دیدید دست به گیرنده های خودتون نزنید اشکال از نویسنده است.

.....

وقتی صبح میشود تابش خورشید عالمتاب نوید یک روز پر جنب و جوش و سرشار از تلاش و کوشش را میدهد.گویی کوچه و خیابانهای شهر زنده میشود از جریان امد و شد انسانها مثل خونی که در رگ جاری میشود و بوی زندگی میدهد.هیاهو ی ادمها مثل نفس کشیدن زمین است به معنای بودن وزیستن.اما شب که از راه میرسد کوچه ها و خیابانهای شهر پر میشود از خالی.همه جا ساکت و خاموش.گویی گرد مرگ پاشیده اند بر این زمین مرده.

"يقلب الله اليل والنهار ان في ذلك لعبرة لاولي الابصار"نورآیه 44

مرگ و زندگی جلوی چشم ماست هر روز و هر شب شاهد انیم.پدیده های روزمره زندگی ما پیش روی چشمان ما حاضر و غایب میشوند و میگویند که هر حضوری را غیابی هم هست.

به فکر باشید و در ما به دیده عبرت بنگرید تا بفهمید انچه فهمیدنی است.گاهی یک لحظه ایستادن و فکر کردن مسیر را به کلی تغییر میدهد.و چقدر روی فکرکردن تاکید شده.واقعا سلاح کار امدیست که رایگان در دسترس داریم و راحت کنارش گذارده ایم.خیلی چیزها بنظر ما ساده و کشف شده میرسند و احساس میکنیم درباره شان همه چیز را فهمیده ایم و دیگر چیز تازه ای ندارند اما زهی خیال باطل.انقدر حرف در این چیزهای ساده هست که ما غافلیم چون دنبالش نمیرویم و درباره اش اندیشه نمیکنیم.باید باور کنیم هر ذهنی توانایی خودش را دارد و چیزی که به ذهن کسی میرسد از دیدن پدیده ای شاید هیچگاه به ذهن دیگری خطور نکند .این را به واقع باور کنیم.جای دوری نمیرود.

کشف علمی درباره شب و روز

بنامش در پناهش

پس گفتیم که تاریکی شب برای خواب و استراحت و روشنایی روز برای کار و فعالیت.

امروزه از نظر علمی هم این موضوع اثبات شده که در زیر نور بدن انسان فعال و سرزنده میشود و تمام دستگاههای حیاتی انسان مانند دستگاه گردش خون و تنفس و قلب و غیره بیشتر فعالیت دارند و اگر نور بیش از اندازه بتابد سلولهای بدن ما خسته و فرسوده میشوند ولی در شب همه انها در ارامش و اسایش فرو میروند و نیرو میگیرند.

شاید برای همینه که گاهی توی فیلمهای سینمایی میبینیم که برای حرف کشیدن و اقرار گرفتن زندانیها از تابش نور استفاده میکنند و این نوعی شکنجه محسوب میشه(مثل فیم کمپانی که به تازگی نشان داده شد).چراکه بدن انسان تاب تحمل نور به مدت طولانی و بی وقفه رو نداره و این روی روح و روان اثر میگذارد و باعث میشه برای رهایی از این فشار هر کاری بکنه.

و چه زیبا خداوند مهربانی که ما را آفریده و به نیازهای ما بهتر از هر کسی حتی خودمان اگاه است بی انکه بدانیم یا بخواهیم این احتیاج بدن ما را برآورده کرده و به دنبال هر روز روشنی یک شب تار قرارداده است .

و چه نازیبا ما در پناه تدبیر و رحمت بی انتهای چنین خدای بی همتایی بسر میبریم وامدن و رفتن روزها و شبها را پی در پی میبینیم ویکبار در حضور این پدیده های شگفت انگیز اندیشه نمیکنیم در حالی که انان با زبان سکوت حرفها برای گقتن دارند ونکته ها برای اموختن . کاش کمی دقت کنیم تا از کشف حقیقت انها لذت ببریم.

عامل اصلی

بنامش در پناهش

پس فهمیدیم که وجود آفتاب تنها دلیل ایجاد روز ها و شبها نیست و دو تا عامل ظاهری دیگر هم در تحقق این امر لازم و ضروری برای ما ادمهای

روی زمین نقش مهمی دارند. (یکی نحوه قرارگیری محور زمین نسبت به خورشید که دربارش توضیح دادم و دیگری هم سرعت گردش وضعی زمین)

اما همه اینها ظاهر امره.

و هو الذی خلق اللیل و النهار..(انبیاء ایه 33)

و اوست انکسی که شب و روز را افرید.

و این باطن امره.اگر اراده خداوند بزرگ و مهربان بر خلقت شب و روز تعلق نمیگرفت انگاه شب و روزی در کار نبود .وقتی خدا خواست شد و اسباب هم بوجود امد و هر سببی

وظیفه ای متحمل شد و در جهت خواست و اراده خدا انجام وظیفه کرد نه بیشتر و نه کمتر بلکه سنجیده و در بهترین حالت ممکن.

و حتی نکته ای بالاتر از این اگر اراده خدا نبود حتی اگر اسباب هم بودند و در حد نهایی وظیفه شان را انجام میدادند باز هم هیچ شب و روزی شکل نمیگرفت.(بگذارید برای درک بهتر این مطلب

مثالی بیاورم.این مثال با مناسبت عید قربان هم که در پیش داریم بی نسبت نیست.وقتی حضرت ابراهیم خلیل الله چاقوی تیز بر گلوی فرزندش اسماعیل نهاد چاقو نبرید.چرا؟ایا چاقو تیز نبود یا ابراهیم انرا بر گلوی اسماعیل نمیسایید؟

هیچکدام.همه اسباب حاضر بودند ولی مسبب الاسباب اراده بریدن نکرده بود و چاقو اذن از خدایش نداشت.)

چقدر زیبا همه نیازمندیهای ما بوسیله افرینش پدیده های مختلف براورده شده اند قبل از اینکه ما بخواهیم یا حتی قبل از اینکه ما بدانیم این احساس نیاز در ما هست.

خدای خوب ما خودش فرموده :

"سخرلکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار"(ابراهیم ایه33)

خداوند خورشید و ماه را که در حرکت هستند به خدمت شما گماشت و شب و روز را به تسخیر شما در اورد.

شب و روزی که هر کدام با حکمتی خاص و با در کنار هم قرارگرفتن عللی خاص و برای اهدافی خاص که قطعا در جهت خدمت رسانی برای بندگان نورچشمی خداوند حکیم بوده اند بوجود امدند.که اگر

فرصت اجازه دهد از فوائد انها برای شمایی که در جستجوی دیدن نادیدنیها هستید سخن خواهیم گفت شاید برای همه ما اغاز تدبری باشد در پدیده هایی که حتی ذره ای از انها بیخود و بی تدبیر خلق نشده اند.

آیا سزا نیست برای آفریننده ای چنین حکیم به سجده بیفتیم واو را سپاس گوییم؟