شب و روز و مرگ و زندگی
بنامش در پناهش
تا اینجا یکی از فوائد شب وروز بیان شد البته این چیزهایی که توی این وبلاگ میخوانید چیزهایی است که به فکر ناقص بنده رسیده و با کنار هم قراردادن شواهد و اطلاعات این مطالب استخراج شده تا شاید کمی باعث برانگیخته شدن حس فکر کردن خودم و خوانندگان محترم شود.به هر حال اگر کاستی دیدید دست به گیرنده های خودتون نزنید اشکال از نویسنده است.
.....
وقتی صبح میشود تابش خورشید عالمتاب نوید یک روز پر جنب و جوش و سرشار از تلاش و کوشش را میدهد.گویی کوچه و خیابانهای شهر زنده میشود از جریان امد و شد انسانها مثل خونی که در رگ جاری میشود و بوی زندگی میدهد.هیاهو ی ادمها مثل نفس کشیدن زمین است به معنای بودن وزیستن.اما شب که از راه میرسد کوچه ها و خیابانهای شهر پر میشود از خالی.همه جا ساکت و خاموش.گویی گرد مرگ پاشیده اند بر این زمین مرده.
"يقلب الله اليل والنهار ان في ذلك لعبرة لاولي الابصار"نورآیه 44مرگ و زندگی جلوی چشم ماست هر روز و هر شب شاهد انیم.پدیده های روزمره زندگی ما پیش روی چشمان ما حاضر و غایب میشوند و میگویند که هر حضوری را غیابی هم هست.
به فکر باشید و در ما به دیده عبرت بنگرید تا بفهمید انچه فهمیدنی است.گاهی یک لحظه ایستادن و فکر کردن مسیر را به کلی تغییر میدهد.و چقدر روی فکرکردن تاکید شده.واقعا سلاح کار امدیست که رایگان در دسترس داریم و راحت کنارش گذارده ایم.خیلی چیزها بنظر ما ساده و کشف شده میرسند و احساس میکنیم درباره شان همه چیز را فهمیده ایم و دیگر چیز تازه ای ندارند اما زهی خیال باطل.انقدر حرف در این چیزهای ساده هست که ما غافلیم چون دنبالش نمیرویم و درباره اش اندیشه نمیکنیم.باید باور کنیم هر ذهنی توانایی خودش را دارد و چیزی که به ذهن کسی میرسد از دیدن پدیده ای شاید هیچگاه به ذهن دیگری خطور نکند .این را به واقع باور کنیم.جای دوری نمیرود.