خداوند جبران كننده

 

بنامش در پناهش

  

 وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِى غَلَبْتَ بِهَا كُلَّ شَىْء

 و از تو درخواست مى كنم به جبروتت

كه به آن بر همه چيز غلبه كردى

 

 "جبروت " از جهت لغت صيغه ى مبالغه است ;

يعنى : كمبودها و نقايص همه ى موجودات

 و ممكنات عرصه ى هستى را

با رساندن انواع خيرات و نعمت ها

و ابزار و وسائل به آنها جبران مى كند ،

جبرانى در حدّ عالى و جبرانى

فراوان و كثير

 

همه ى موجودات و ممكنات

 در ابتداى آفرينش اشيايى غيرقابل ذكرند ،

صورت اوليه ى آنها يا يك اتم است ، يا يك حبّه و دانه ،

يا نطفه اى ناچيز و بى مقدار .

هر موجودى آنچه را كم دارد يا آنچه را دارد ،

ناقص است .

صفت بى نهايت جبروتى او كمبودها و

نواقصش را جبران مى كند

تا به صورتى كامل و شكلى جامع و هويتى باارزش

و حيثيتى كريمانه در عرصه ى هستى جلوه كند

و در جايگاه اصلى خودش قرار بگيرد

 

مسئله ى جبران كمبودها و

نواقص از جانب حضرت حق

مسئله اى درخور توجه و دقت است ،

براي مثال

خورشيدى كه قسمت عمده اى از انرژى را تأمين مى كند

واحدى كوچك از « كل شىء » است

 

حرارت خورشيد چنان زياد است كه

سوزان ترين آتشها در برابر آن سرد است .

حرارت سطح خورشيد معادل 6093 درجه سانتى گراد

و گرماى درون آن خيلى بيش از اين مقدار است

خورشيد در هر ثانيه

بيش از 12 ميليون و چهار صد هزار تن انرژى

در فضا پخش مى كند ،

وزن مقدار انرژى كه در هر يك ثانيه

به وسيله ى خورشيد مصرف مى شود

بالغ بر 4 ميليون تن است

و اين رقم براى يكسال معادل

126،144،000،000،000 تن است

 

مسلماً اگر آتشى بى مايه بماند ، خاموش مى شود ;

بنابراين اگر خورشيد از خارج چيزى نمى گيرد

و در هر سال اين مقدار انرژى مصرف مى كند ،

چرا به خاموشى و سردى نمى گرايد ؟

 

پاسخ اين پرسش را فقط صفت « جبروت » مى دهد ;

او خورشيد را توده اى عظيم از گاز قرار داده ،

گاز ، ضمن عمل تراكم و انقباض ،

انرژى از دست داده را باز مى گيرد .

 

اين نكته نتيجه ى

مطالعات و پى گيرى دانشمندان بسيارى در شرق و غرب

و نوشتن هزاران صفحه كتاب است كه

امروز در اين زمينه به صورت

ساده ترين جمله به دست ما رسيده است.

 

آرى ، اوست كه انرژى هاى مصرف شده ى اشيا را

به صورت هاى گوناگون جبران مى كند

و جبران انرژى مصرف شده ى خورشيد

يكى از نشانه ها و آيات جبروتى اوست.

 

برگرفته از کتاب شرح دعای کمیل

از استاد انصاریان 

كيست كه به ديده حكمت بنگرد؟


بنامش در پناهش

ستاره ها هميشه براي نگاه كنجكاوانه بشر

پرسشي زيبا بودند.

درخشش اين نقطه هاي كوچك

در دل آسمان تاريك شب

برقي از اميد در دلها روشن ميكنه.

انگار هرگز تاريكي نميتونه در مقابل نور

 ابراز وجود كنه

و هميشه حتي كورسويي از نقطه هاي نوراني

 از وسعت سياهي

جلوه گري بيشتري براي بينندگان دارد.

ستارگان چشمك زنان هر شب مي ايند

و انگار ميليونها چشم بر تو دوخته ميشود

و تو هر چه بر چشمانشان زل ميزني

 انگار هرگز سير نميشوي

ستارگاني كه انقدر از تو دورند كه

 گاه در فهم كه هيچ حتي در وهم، هم نميگنجد

و گاهي كه يكي تقريبا در نزديكي توست

ميشود مظهر حيات بخشي

بله منظورم خورشيد است.اين نزديك ترين ستاره به ما





خورشيد

 انقدر نقش عميق و بزرگي دارد كه

خداوند متعال بدان قسم ياد ميكند:

"و الشمس و ضحا ها"

سوره مباركه شمس آيه يك

تا توجه اين انسان سر به هوا شايد ذره اي

 به عظمت آفرينش آفتاب جلب شود.

چراكه زندگي روي كره خاكي ما همواره

يك جورايي با خورشيد در ارتباط است

و با فاصله مناسبي كه از ما دارد.

نه آنچنان دور كه يخ بزنيم و نه آنچنان نزديك كه بسوزيم.

خورشيد

اين همسايه درخشان ما ميليونها ميليون سال است كه

 بر پيشاني آسمان ميدرخشد

و به اندازه اي بزرگ است كه

 يك ميليون و دويست هزار كره زمين در آن جا ميشود

ولي خورشيد با همه اين بزرگي در ميان ستارگان

يك ستاره با اندازه متوسط به حساب مي آيد.

يك مثال زيبا توجهم رو بخودش جلب كرد كه

براي درك بزرگي خورشيد در برابر زمين و

همچنين براي داشتن تصوري از فاصله اين كره اتشين از ما

مناسب بنظر ميرسه.

 

من دقيقا عين اون مثال رو ميارم:

"توپ فوتبالي به قطر 2 متر در نظر بگيريد كه

در فاصله يكصد و پنجاه متري اون گردوي كوچكي بوده باشد.

توپ فوتبال خورشيد و آن گردو كره زمين

و فاصله بين آندو فاصله بين خورشيد تا زمين است."

 

اين فقط يك مثال ناچيز است .

شكوه و عظمت آنچه در گستره بي انتهاي فضا

حضور دارد بسيار شگفت انگيز وتحير آميز تر است

چرا كه علاوه بر بزرگي اندازه

و مسافت فاصله شان از يكديگر

حركتهاي مختلف اين اجرام آسماني

بر پيچيدگي هاي ديگر آنها مي افزايد.

 

و كيست كه به ديده حكمت بنگرد؟

 

ادامه مطالب مطلبی نوشتم مربوط به سفر آقاست.

اینم یک جور اشاره نشانه هاست.

ادامه نوشته

چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

بنامش در پناهش

 

در اين دنياي پر غوغا،

در ميان اينهمه اتفاقات رنگ به رنگ وسختيهاي جانفرسا:

روزها فكر من اينست و به شبها سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم؟

اين علامت سوالي بزرگ است كه

 ذهن هر انساني را به چالش ميكشد.

ما اينجا چه ميكنيم؟

هر انساني كه به دنيا مي آيد

 در پستيها و بلنديهاي دنياي هزار چهره

و در آمد و شد روزها و شبها

مدتي محدود در اين كره خاكي نفس ميكشد

و با انواع دردها و ناراحتيها دست و پنجه نرم ميكند

 و آخرش از دنيا ميرود كه چه؟

قبل از به دنيا آمدن را به ياد نداريم

و بعده از دنيا رفتن را تجربه نكرده ايم

هر چه هست در ميان اين دوست.

در جايي كه دنيا مينامندش

 و گويا آراسته شده براي هدف خاصي

چنان زيبا و دلرباست كه تو را به خود ميخواند

 اما سير نميشوي

لذتش را ميچشي اما آخره هر لذتش تلخكاميست

چرا كه غصه از راه ميرسد

و اين به مذاق هيچ انساني خوش نمي آيد.

روح بلند پروازش لذتي تمام ناشدني ميطلبد

و آن خوشي كه ناخوشي در آن راه نيابد،

و اين تنها چيزيست كه گويا هرگز در تعريف دنياي فاني نميگنجد

هر نعمتي كه در دستا ن توست از دست رفتنيست

و هر كه در كنار توست روزي ديگر شايد رفتنيست

الا يك وجود:

"كل شئي هالك الا وجهه"

سوره مباركه قصص ايه 88

قبل از تولد از تو آگاه بود و در هنگام زندگي دنيا با تو همراه

و در بعداز مفارقت از دنيا در كنارت خواهد ماند

با توست و در كنار تو هر گاه و بيگاه

همو كه تو را آورد و حيات بخشيد

 و در نهايت به نزد خودش خواهد برد.

هيچگاه از تو مهجور نيست و تو را هم در هجران نميخواهد

همان خدايي كه هيچ نعمتي كه شايسته تو باشد از تو دريغ نكرد

و هر چه نيازت بود حتي

 بي آنكه بر زبانت جاري شود به اجابت رساند.

و تمام آسمانها و زمين را براي تو آفريد

كه هر آنچه هست وجود يافتند براي تو و

فقط تو را براي خودش خالص خواست و بس

چگونه در برابر رحمت بي دريغش سر به سجده نميسايي؟

و لب به ذكر نام بلندش نميگشايي؟

و دست به درگاه با عظمتش بلند نميكني؟

كه

" وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون"

سوره مباركه ذاريات ايه 56

 

 

كسوف،انطباقي شگفت انگيز


بنامش در پناهش

 

و اين مردم چه بسيار بر آيات و نشانه هاي قدرت حق

در آسمانها و زمني ميگذرند و از آنها روي بر ميگردانند.

 

""وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ

 يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ

يوسف 105

همه چيز اينجاست

جلوي چشم ما

شايد سنجيدن اندازه ها كار چشم نباشه

شايد نشه مسافتها رو اندازه گرفت ولي

ميشه از آنچه ميبيني بداني آنچه دانستني ست

خيلي عاقل وعالم بودن هم نميخواهد فقط كمي،

و فقط كمي دقت ميخواهد و فكر.

امام صادق عليه السلام ميفرمايند:

"ابوذر عابد بود ولي بيشتر عباداتش تفكر بود

كه تفكر و عبرت گرفتن از تاريخ و پديده هاي هستي

نوعي عبادت بلكه بالاتر از عبادت است."

بحارالانوار جلد 15 صفحه 195

يكي از اين پديده ها در هنگام كسوف قابل مشاهده است

كه جاي بسي فكر دارد.

ما ميدونيم كه خورشيد از ما خيلي دورتر و بزرگتره

و ماه نزديك تر و كوچكتره

ولي در هنگام كسوف اين دو تقريبا روي هم منطبق هستند

اين نميتونه اتفاقي باشه چرا؟

با توجه به اعداد و نسبتهايي كه بيان ميشه

اين موضوع روشن خواهد شد.

قطر خورشيد۱،۴۰۰،۰۰۰كيلومتر هستش و

قطر ماه۳،5۰۰ كيلومتر

فاصله خورشيد تا زمين ۱۵۰،۰۰۰،000كيلومتر است و

يكي از فاصله هاي متوسط ماه تا زمين

۳۷۵،000كيلومتره

تناسبي كه ميون اونها وجود داره اينه كه

قطر خورشيد 400 بار از قطر ماه بزرگتره

و 400 بار هم از ماه دورتر به همين خاطر

خورشيد و ماه توي اسمون تقريبا يك اندازه بنظر ميان

و در كسوف كامل تقريبا بر هم منطبق ميشن.

 

بدرستيكه

"الشمس و القمر بحسبان"

سوره مباركه رحمان آيه 5

انگار خداوند مهربان در نمايشي از قدرت و حكمت

دقيق و مناسب همه فاصله ها و اندازه ها را سنجيده

تا به انسان بگويد نگاه كن و بينديش

و حقا كه پايان هر انديشه درستي با فكر منصف

به خدا ميرسد و بس.