الحمدلله
بنامش در پناهش
زمین ,ماه و خورشید و همه ستارگان و سیارات
وتقریبا همه اجرام آسمانی در فضا معلق هستند
و در عین حال یک مسیر معین
و مشخص شده ای را میپیمایند.
این موضوع بدون ارتباط خاص این اجرام
غیر ممکن بنظر میرسد.
چیزی هست که آنها را دقیق و حساب شده
در کنار هم در فواصل تعریف شده از هم نگه میدارد.
گفتیم که در قران و روایات از آن به عنوان
ستونهای نامرئی نامبرده شده است.
تا جایی هم که بشر توانسته پی ببرد
این ستونها همان جاذبه و دافعه(گریز از مرکز)
بین اجسام است.
که هنگامی که در تعادل باشند
دو جسم در فاصله معین و با اجرام معین در کنار هم قرار میگیرند.
آیت الله حسین نوری در کتاب دانش عصر فضا
نکته شنیدنی در این باب دارد:
"میان ستون که تکیه گاه و نگهدارنده است
با جسمی که بر آن تکیه کرده
لازم است تناسب و محاسبه کامل رعایت شود
یعنی هر اندازه جسم سنگین تر است
به همان نسبت باید ستون دارای قدرت و مقاومت بیشتری باشد...
بنابراین نیروی جاذبه و سایر قوانین حرکت مربوط به این اجرام
با نظام دقیق وفرمول مخصوص خود
مورد محاسبه قرار گرفته است
تا توانسته هر یک از آنها را در ارتفاع و مدار معین
در طی میلیاردها سال نگه بدارد."
بهتر است مطلب را با یک مثال توضیح دهیم:
خورشید,زمین رو به طرف خودش میکشد
(چون جرمش بیشتره)
و زمین در حرکت خود به دور خورشید که
به طرف دور شدن از خورشید است
خود را از خورشید دفع میکند
یعنی همان نیروی گریز از مرکز.
نیروی جاذبه خورشید و
گریز ار مرکز زمین با توجه به فاصله ای که از هم دارن
به یک اندازه هستش
به همین علت نه خورشید میتواند زمین را به درون خود بکشد
و آن را در درون خودش ذوب کند
و نه زمین میتواند از مدار خود گرد خورشید فرار کند.
این قاعده در مورد تمام اجرام آسمانی صدق میکند
مانند زمین و ماه.
"والسماء رفعها و وضع المیزان"
سوره مبارکه الرحمان آیه 7
این اندازه گیریهای دقیق
متناسب با جرم ستارگان و کرات مختلف
فقط در حیطه قدرت بی انتهای خداوندی است که
همه آسمانها و زمین را آفریده
و نسبت به تمامی فاصله ها و جرمها داناست.
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند:
"وانشا الارض فامسکها من غیر اشتغال و ارساها
علی غیر قرار و اقامها بغیر قوائم
و رفعها بغیر دعائم و حصنها من الاود و الاعوجاج
ومنعها من التهافت و الانفراج..."
خطبه 186
زمین را آفرید و آن را برپا داشت بدون آنکه مشغولش سازد
ودر حرکت و بی قراری,آن را نظم و اعتدال بخشید
و بدون ستونی ان را به پا داشت
و بدون استوانه ها بالایش برد
و از کجی و فرو ریختن نگهداشت
و از سقوط و در هم شکستن حفظ کرد...
براستی چرا انسان از کنار این آیات براحتی رد میشود
و لحظه ای درباره آن چیزهایی که اثر مستقیم
در زندگی و حیاتش دارد نمی اندیشد؟
و ذره ای با چشم حقیقت بین بر انها نمینگرد؟
چرا بخاطر نعمتهایی که هست
و بسیار با اهمیت هم هست
در برابر پروردگارش پیشانی بر خاک مذلت نمیساید؟
الحمدلله,الحمدلله, الحمدلله...